زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

روحیه خراب

عزیزانم سلام روزتان بخیر:

امروز بعد از ۳ روز مینویسم، روز ۵ شنبه که خونه رفتم شوهر اومد و با بچه ها رفتن خونه مامانش منو ګفت بیا بریم ګفتم نه بخاطر مامان اینا نمیرم رفتن و ګفت تا شام با کیارش بر میګردم منم خیلی غذا داشتم و دیګه شام نپختم وضو و نماز کردم کمی جمع و جور کردم با مامان نشستم و با داداش ها که آلمان هستن حرفیدیم در این وقت شوهر زنګ زد که واسه شام منتظر ما نباش شام همینجا هستیم من هم شام را ګرم کردم با بابا و داداش کوچیکه و پسر عمو (که همیشه خونه مامان هست و وقتی که مامان اینا خونه من بودن اون هم خونه من بود) شام خوردیم بعد شام چای و میوه و شوهر و کیارش هم برګشتن کمی حرفیدیم و سپس خوابیدیم روز جمه که تصمیم داشتم کمی بخوابم کیارش خیلی زود بیدار شد شوهر هم بیدارشد  و به خونه یکی از فامیلا شون ختم قران مجید بود رفت من هم دیګه پاشدم صبحانه کیارشو دادم جمع و جور کردم همه ګی جمع شدن و صبحانه خوردیم بعد از صبحانه دختر عموم اومد عیادت مامانم من هم بعد جمع و جور فکر نهار شدم و واسه نهار باز هم یک غذای افغانی (کیچری غوربندی) شله که لوبیا نخود عدسی و ماش هم توش انداخته میشه با قیمه ګوشت چرخ شده و این غذا با ترشی و ماست واقعا میچسپه آماده ګردم شوهر اومد مامان، باباش و داداشش هم اومدن واسه نهار عیادت مامان بعد نهار نماز و چایی اونا رفتن دختر عموم بود هم کار کردیم همه خیلی حرف زدیم بعد از ظهر هم بعضی از فامیلای بابا اومدن عیادت مامان خلاصه شام هم نپختم چون خیلی غذا داشتم. روز شنبه شوهر صبحانه خورد و رفت اداره دیګه بعد از صبحانه ما به جمع و جور کردن مامان اینا شروع کردیم خانم کارګر رو ګفته بودیم شنبه بره خونه مامانو تمیز کنه بعدش جمع و جور تموم شد مامانو بردن خونه خودشون منم دست تنها جارو کشیدم و تمیز کردم نهار پختم ساعت ۱ داداش اومد و با نهار رفتیم خونه مامان اونجا نهارو کشیدم همه خوردیم جمع کردیم چایی و نماز و من بعد از ظهر اومدم خونه شب قیمه داشتم برنج دم کردم نماز خوندم کیارشو شام دادم خوابوندم خودم هم کمی دراز کشیدم تا شوهر اومد پرسیدم کیومرثو نیاوردی ګفت با مامانم و داداش بزرګه رفتن خونه خواهرش (خواهر شوهر) تا چند دقیقه حرفیدیم کیومرث هم با عمو بزرګه عمو کوچیکه و مامان بزرګش اومدن همه شام خورده بودن بدون عمو کوچیکه که من هم شام و آوردم و با ما شام خورد و واسه دیګران چایی و تنقلات آوردم شام و خوردیم و جمع کردیم مهمونا رفتن من هم پچه ها رو حمام کردم و خوابیدیم، دیروز یعنی یکشنبه یکروز خیلی خیلییییی بد بود اینجا ګفته نمیتونم ولی از یک کاری که اقدام کرده بودیم جواب رد شنیدیم واقعا روحیه من خراب شد حتی ګریه کردم خیلی ناراحت بودم و شب هم که خونه رفتم خیلی کسل بودم دیشب هم فوتبال فینال افغانستان و هند که افغانستان باخت و این یعنی ناراحی بالای ناراحتی خلاصه شام خوردیم (قیمه سبزیجات) و چای و خوابیدیم و صبح باز هم مثل همیشه پا شدم نماز و جمع و جور و اومدن اداره، حالا هم از اداره مینویسم هنوز هم خسته ام و خیلی دمغ عزیزانم دعا کنین برام محتاج دعای شما هستم نمیدونم چرا به هر دری میزنم برویم بسته است؟ خیلی ناامیدم ولی میدونم که خیلی نا شکر میکنم بخدا من آدم بدی نیستم تنها عادت بدی که دارم خیلی زود عصبانی میشم و بهم میریزم ولی کوشش میکنم به کسی بدی نکنم و خیر برسانم که ازین بابت همه منو دعا میکنن ولی چرا من همیشه به مشکل بر میخورم این مشکلی که میګم مادی نیست معنوی هم نیست فقط یک هدف برای زنده ګی آینده ما است که همیشه من تو این تصمیم شکست میخورم خدایا بحق ۱۴ معصوم منو کمک کن. نوکرتم خدا جونم اګه بعضی وقتها نا امید میشم منو ببخش میدونم خیلی رحیم و بزرګی.

یا الله به تو پناه میبرم

نظرات 1 + ارسال نظر
نیسا سه‌شنبه 15 دی 1394 ساعت 13:46 http://nisa.blogsky.com/

دوست عزیز و مهربونم، از تعریف غذاهایی که می پزی دلم آب افتاد!!!! آخه من کلا خیلی شکمو هستم!
در مورد درست نشدن کارت خیلی ناراحت شدم ولی در زندگی خودم بارها و بارها چنین مسائلی پیش آمده و بعد فهمیدم که صلاح خدا نبوده، مطمئن باش خدا به بهترین وجه برایت زمانی که صلاح بدونه انجامش میده. من از صمیم قلبم برایت دعا می کنم.
بیضاجون تو هم قلب مهربونی داری برای مشکل برادرم دعا کن، خیلی بهم ریخته ام، زندگی برایم خاکستری شده ازت می خوام با دل پاکت برایم دعا کنی.

سلام عزیزم نیسا جون، آخهههه کاش میشد ازون غذا ها براتون میفرستادم.
بله عزیزم من هم معتقدم هر اتفاقی میفته یه خیری توش بوده ولی میدونی چیه دیشب به شوهر ګفتم اصلا دیګه نماز حاجت نمیخونم واسه این کار نذر نمیګیرم فقط همینجوری پیش میرم اګه شد که خوب اګه نه اینقد دلم نمیشکنه آخه خیلی دلم شکست واقعا اینبار خیلی ناراحت شدم تا الان نمیتونم خودمو جمع کنم.
عزیزم حتما برادر عزیزتون رو دعا میکنم انشاالله خداوند به حق ۱۴ معصوم زودتر مشکلشون رو حل کنن. آمین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.