-
آخر هفته
پنجشنبه 10 دی 1394 12:08
سلام عزیزانم، امیدورام خوب و سر حال باشید، از دیروز اګه شرع کنم که یک روز نارمل کاری بود که اداره اومدم و بعدا خونه رفتم در راه بودیم که پسر بزرګه هوس پیتزا کرد که مامان بریم رستورانت ولی من که نه حوصله داشتم نه وقت رفتن چون باید سریع خونه میرفتم و شام و جمع و جور کردن خونه رو انجام میدادم چون مامان اینا هنوز خونه ما...
-
حرف دل
سهشنبه 8 دی 1394 14:19
سلام عزیزانم روزتان بخیر: از دیروز شروع کنم که یک روز نارمل بود مثل همیشه صبح پا شدم(من هر روز صبح تاریکی است که از خواب بیدار میشم نماز میخونم و دیګه نمیخوابم چون وقت ندارم به استثنای جمعه و شنبه ها که تعطیلم و میتونم بعد نماز کمی بخوابم معمولا تا ۸ یا ۸:۳۰) بعد نماز آماده ګی برای رفتن میګیرم خودمو آماده میکنم بچه ها...
-
آهنګ
دوشنبه 7 دی 1394 09:46
دیګه مجبور نیستی هر جا که میری ازم اجازه رفتن بګیری میشه باهر کی که میخای بجوشی اصلا هرچی دلت میخاد بپوشی میشه به هر کی میخای دل ببندی یا با غریبه ها بګی بخندی وقتی دیر میکنی یا میری جایی دیګه نیستم بهت بګم کجایی نرو تنهام نذار با درد و غم هام اګر چه دلخوری از خیلی حرفام به قرانی که از سایش ګذشتم به مرګ هر دوتامون...
-
سفر
یکشنبه 6 دی 1394 11:39
عزیزانم سلام صبحتون بخیر امیدوارم خوب و سر حال باشید و دنیا به کامتان امروز بعد از ۹ روز مینویسم ۲۷ آذر روز جمعه رفتیم پشاور پاکستان، وقتی از افغانستان بخواهیم پاکستان بریم باید دو ماشین سوار بشیم یکی از کابل تا تورخم مرز بین افغانستان و پاکستان و یک ماشین دیګه هم از تورخم تا پشاور خلاصه ما ساعت ۵ صبح حرکت کردیم و ۹...
-
عمګین
پنجشنبه 26 آذر 1394 09:24
عزیزانم سلام صبح سرد آخرین ماه پاییزی تان بخیر دیشب رفتم خونه مامانم متاسفانه شوهر عمم در اثر مسموم شدن با ګاز در ګذشتن روح شان شاد و غریق رحمت باشن و ما هم بخاطر که خیلی شوکه شده بودیم و از نظر روحی اصلا مساعد نداریم برای سفرو سفر مون رو عقب انداختیم حالا ببینیم که قسمت چی است و انشاالله کی میریم. خداوندا راضی استیم...
-
دلتنګ
چهارشنبه 25 آذر 1394 09:50
سلام عزیزای دل، دیروز یعنی سه شنبه از اداره خونه مامانم رفتم با ګل پسر ها شب هم تولد داداش کوچیکه بود براش کیک خریدم و یک موبایل سمسونک هم هدیه ګرفتم براش غذارو هم از بیرون ګرفتم شب خوبی بود کلی عکس انداختیم ګل پسرهای من خیلی کیک خامه ای دوست بعد از شام زیادی کیک خوردن بعدا عکسها رو واسه ۳ تا داداشهای که افغانستان...
-
درباره ګذشته (۱)
سهشنبه 24 آذر 1394 14:42
به نام آنکه هستی نام ازو یافت فلک جنبش زمین آرام ازو یافت سلام عزیزانم، من متولد مشهد مقدس هستم یعنی داداش بزرګه فقط یه سال داشت که با مامان و بابا اومدن ایران از کابل افغانستان و من یک سال بعد اونجا بدنیا اومدم کلاس اول و دوم دبستان را اونجا خوندم شاګرد اول کلاس بودم و عاشق خانم معلم کلاس اولم یه خاطره خیلی شیرین از...
-
بیخواب
سهشنبه 24 آذر 1394 09:13
سلام عزیزانم: دیروز یعنی دوشنبه که از اداره رفتم خونه افطار کردم البته روزه داشتم (قرضی) بعدش حمام و بعدا شوهر اومد رفتیم خونه مادر شوهر اونجا هم مهمونی بود وظیفه مقدس ظرفشویی رو من انجام دادم ساعت ۱۱ شب اومدیم لباس ریختم تو ماشین خلاصه تا خوابیدیم ۲ شب شد بعدا ساعت ۵ صبح بیدار شدم (خیلی خسته و بیخواب هستم امروز) شوهر...
-
درباره من
دوشنبه 23 آذر 1394 11:06
من ازدواج کردم ۲ ګل پسر ناز دارم به مرحمت الهی پسر اولم کیومرث سال ۱۳۸۹ بدنیا اومده که الان ۵ ونیم سالش هست، پسر دومم کیارش سال ۱۳۹۲ بدنیا اومده که الان ۲ ونیم سالش هست کیومرث پیش دبستانی میره و کیارش عزیزم مهد خودم کارمند استم در یکی از اداره های بین المللی در کابل، شوهر عزیزم هم کارمند یک بانک است زنده ګی ۴ نفرمون...
-
به نام خدا
دوشنبه 23 آذر 1394 11:05
سلام عرض شد خدمت همه عزیزان من امروز تازه وبلاکمو درست کردم و میخام به جمع شما دوستان بپوندم و از خاطرات زنده ګی روزانه ام بنویسم