زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

بیخواب

سلام عزیزانم:

دیروز یعنی دوشنبه که از اداره رفتم خونه افطار کردم البته روزه داشتم (قرضی) بعدش حمام و بعدا شوهر اومد رفتیم خونه مادر شوهر اونجا هم مهمونی بود وظیفه مقدس ظرفشویی رو من انجام دادم ساعت ۱۱ شب اومدیم لباس ریختم تو ماشین خلاصه تا خوابیدیم ۲ شب شد بعدا ساعت ۵ صبح بیدار شدم (خیلی خسته و بیخواب هستم امروز) شوهر رو بدرقه کردم که رفت هندوستان ساعت ۱۰ صبح پرواز داره انشاالله به سلامتی بره و بیاد بعد تند تند خودم و بچه ها رو آماده کردم اومدیم بسوی کسب و کار و روزی الان اداره هستم و دارهم برای شما مینویسم خیلی هم سرما خوردم

دنیا به کامتان شاد و موفق باشیدږ

نظرات 1 + ارسال نظر
شهلا سه‌شنبه 24 آذر 1394 ساعت 11:58

سلام وبلاگتان مبارک
چه خوب شما افغان هستین ؟
امیدوارم همسرتون به سلامت برگردن .

سلام بله عزیزم من افغان استم ولی در ایران هم زنده ګی کردم در قسمت های خاطرات درباره ګذشته براتون مینوسم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.