زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

سالروز زمینی شدنت مبارک پسر عزیزم

کیومرث عزیزتر از جانم 7 سال پیش در چنین روزی پا به این دنیا گذاشتی و دنیای مارا متحول کردی،

ای بهتر از جانم این که با دنیای ما چه ها کردی کلمه ها از بیان آن عاجزاند فقط میتوانم بگویم که وجود تو باعث شد که امروز ما باشیم...

تو بهانه ای شدی برای ادامه دادن...

تو ای زیباترین اتفاق زندگیم...

تو برای همه ما(من،پدرت، و فامیل های ما) بسیار خاص و ناب استی خلاصه بگویم تو تکرار نشدنی ترین برای ما استی پس از خداوند برایت عمر نوح میخواهم چون تنها خودت تکرار خودت استی عزیز و دردانه من...

تولدت مبارک دوستت دارم کیومرث عزیزم

روزمره ها

عزیزانم سلام، امیدوارم حالتون خوب باشه، هوا دیګه کم کم ګرم شده من نمیدونم چرا امسال من زیاد احساس ګرما میکنم سال ګذشته که بهانه بارداری بود ولی امسال نمیدونم چرا؟  بچه ها هم به مرحمت الهی خوب  استن حسنای نازم روز بروز خانوم تر و ناز تر میشه نه ماهش تموم شد البته میتونم بګم امروز نه ماهه و ۱۷ روزه است واکسن نه ماهګی رو زدیم براش خدا روشکر درد و تب نداشت، خانوم ناز من خیلی مامانیه وقتی منو میبینه دیګه هیچ کسو دوست نداره فقط خودشو تو بغل من جا  میکنه.

کیومرث عزیزم مدرسه میره وضعیت لکنت زبونشم بهتره خدارو شکر و تحت درمان هست، واسه خودش آقایی شده ماشاالله. کیارش عزیز مامان هر روز که میګذره زیادتر دلتنګ همسر میشه و در تمام بازیهاش و حرفهاش بابا جا داره هر هواپیمایی که میګذره میګه هواپیمای  ددی (باباش رو ددی میګه البته منو هم ممی). تا اینجا دیروز نوشته بودم.

همسر جواز راننده ګی و پاسپورتش (مدرک سفری) رو ګرفت خدارو شکر ولی اصلا و قطعا از بودن در آنجا راضی نیست از حرفهاش میدونم که میخاد منو راضی کنه که کابل باشیم و ایشون هم دوباره برګردن ولی من رک و واضح براشګفتم که اګه قصد زنده ګی هم اونجا نداشته باشم باید منتظر باشی تا پروسه اقامه ما درست بشه و ما بیاییم و وقتی که مدارکمون رو ګرفتیم میتونیم تصمیم بګیریم که باشیم اونجا یا کابل برګردیم و اینو خودش خوب میدونه که یکبار که رفتیم و بچه ها مدرسه رفتن دیګه اومدنی در کار نیست بهر صورت من قطعا به این کار رضایت نمیدم، البته همسر این حرفو اصلا به زبون نیاورده ولی من از حرفهاش حس میکنم مخصوصا وقتی که میګه بیضا تو که اینجا بیای یه خانوم خانه دار معمولی میشی و از کارمندی درس و مقام که اونجا داری اینجا خبری نیست، بهر صورت من خیلی برای رفتن همسر هزینه ګذاشتم و خیلی صبر و شکیبایی کردم و الان هم تمام مسولیت ها رو تنها بدوش میکشم به امید آینده بهتر در کشور بهتر برای خودم و بچه هام دیګه نمیشه که همه چیو خراب کنیم و بګیم نه کانادا جای زنده ګی نیست، پس چرا این همه مردم برای رفتن به اونجا سرو دست میکشن که جای خوب واسه زنده ګی نیست؟

واقعا خیلی ازین بابت از همسر دلګیرم و خدای خوبم رو هزار بار شاکرم که با این همه انرژی منفی از همسر همه کارهاش راه افتاده ولی شاکر نیست.

کار من در اداره فعلا جریان داره فیز بعدی پروژه ما همه کارهاش تموم شده چون این پروژه از کشور لندن است بخاطر انتخابات ماه جون در لندن در کارهای اداری پروژه تعویق اومده و قرار داد رسمی امضا نشده ولی توسط ایمل قبول شده ولی ما باز هم مشوش هستیم ببینیم چی پیش میاد ایشاالله هرچی خیر باشه، از جریانات اداره که به همسر ګفتم برای اولین بار یه کم انرژی مثبت داد و ګفت بیضا اګه کارت تموم هم شد اصلا ناراحت نباش من هر کاری به سطح پایین هم اګه بکنم میتونم مصارف شما رو بفرستم.

باشګاه رفتنم ادامه داره تا حال تغیرات خاصی احساس نګردم من تقریبا لاغر هستم ولی فتنس کار میکنم که مربی میګن که باید حداقل ۳ تا ۶ ماه کار کنم تا تغیرات خاصی ببینم. مراقبت های پوستی هم جریان داره روز دوشنبه وقت دکتر داشتم که رفتم که یک تعداد دارو و پماد های جدید تجویز شد، پوست من براق شفاف و سفید بود ولی در اثر استرس های زیاد طی همین چند سال واقعا شفافیت پوستم رو از دست دادم و وقتی که متوجه شدم خیلی خیلی متاسف شدم که در این جریان که خیلی در زنده ګی غصه خوردم من نه تنها چیزی بدست آوردم بلکه خیلی چیزها(مادی، معنوی، اعصاب، پوست و زیبایی) رو از دست دادم و فکر کردم هنوز هم خیلی وقت دارم باید یه تکونی به خودم بدم و شروع کنم و واقعا وقتی اولین بار دکتور پوست منو دید ګفت پوست صورتت تخریب شده و درمان رو شروع کرد واقعا از درمانم راضی هستم و تغیرات احساس میکنم خدا رو شکر ولی میدونم که هیچ وقت دیګه نمیتونم پوست تمیز و شفاف ۲۰ سالګی رو بدست بیارم

برنامه مافوق لیسانس هم هنوز ست نشده و هنوز هم تصمیم نتونستم بګیرم برام دعا کنید.

دوستان محدودم دوستتون دارم برام همیشه دعا کنید.

خدارو شکر

یا الله