زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

من خوبم اما وطنم خون میگرید...

عزیزانم سلام از همه تان خیلی خیلی ممنونم ازینکه بیادم هستید من و خانواده همه خوبیم .

یکبار دیگر در کابلم محشری برپا شد اوایل ساعات کاری روز چهارشنبه دهم خرداد صدا و لرزش و حشتناکی همگی ما را در اتاق مخصوص امنیتی کشاند بعضی شیشه ها شکست و بعد از ان از هر گوشه کابل زمینم خون جاری بود باز هم کودکانی یتیم شدند زنانی بیوه شدن و باز هم مادری به سوگ فرزند خود خون گریست هرچه از شدت و وحشت حادثه بگویم کم گفتم ازینکه در وطنم چی میگذرد ازینکه پدری صبح که از خانه طرف کار میرفت فرزندش را بوسید و این آخرین بوسه بود...

روز جمعه 12 خرداد تظاهرات و باز هم کشت و خون روز 13 خرداد یکبار دیگر در مراسم جنازه قربانی انتحاری و قربانی های دیگر...

خدایا نمیدانم چه بگویم که چه بروطنم میگذرد تو شاهدی ولی این چه مصلحتی است که سکوت کرده ای؟؟؟

مگر وعده نکردی که هر حاجت بنده ام را که وقت افطار میطلبد برآورده میسازم؟؟؟

مگر من و حد اقل از 30 میلیون 10 میلیون دگر از تو در وقت خواندن ربنا صلح و آرامش وطن مان را نخواستیم؟؟؟

الهی اگر بگویم شکرت آیا درحق هموطنانم بی انصافی نیست؟؟؟

الهی اگر نگویم شکرت آیا بنده بدی نخواهم بود؟

الهی به تو ّپناه میبرم...