زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

دوره نقاهت

سلام عزیزانم امیدوارم همه تون خوب باشین، خیلی خیلی منو ببخشین که ناراحتتون کردم، ولی من خوبم و خوبتر میشم مثل کسایی که یک مریضی خیلی بد رو ګذشتوندن دارم دوره نقاهت رو طی میکنم، همیشه همینطوره وقتی ناراحتی برام پیش میاد باید یه کم زمان بګذره تا من کنار بیارم، البته ظاهرا آروم میشم ولی هیچ وقت فراموش نمیکنم همینطوری همه چی روی دلم مونده امیدوارم روزی بتونم از همه چی بنویسم، ولی زنده ګی ما میګذره بچه ها خوبن خدارو شکر، همسر هم ظاهرا هست ولی با یک تفاوتهایی، من همیشه ناراحتی معده دارم ولی وقتی ناراحت میشم خیلی زیاد میشه و فشارم هم میوفته که هردوتاش خیلی اثر بد میذارن رو من ولی تلاش میکنم بهتر باشم، دخمل ناز مامانی هم خوبه خدارو شکر، بزرګتر شده وقتهای که میخام استراحت میکنم اون بیداره و خیلی اظهار وجود میکنه و لبخند رو لبم میاره نمیدونم چی حکمتیه که همیشه وقت استراحت سرو صدا راه میندازه و من به این خیلی عادت کردم همینکه دراز میکشم منتظرش هستم، یعنی اصلا نمیذاره من غصه بخورم، یار تنهایی هام زیادتر کیارش عزیزم و ګل دخمل استن، چون کیومرث عزیزم مدرسه میره و بعدا خونه مامان به درس و مشق مشغوله، همسر هم  که اصلا نیست بدون شبها که اتاقش جدا هست، من ظاهرا آرومم و خیلی خیلی تلاش میکنم غصه نخورم. به دعاهای شما عزیزانم محتاجم مثل همیشه، تو پست قبلی خدارو شکر نکردم، خدایا مرا ببخش، خدایا شکرتتتت.

یاحق

نظرات 3 + ارسال نظر
علی اسفندیاری یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 12:57 http://eshqh.blogsky.com/

یک چیز در مورد پست رمزی ات با اجازه ات بگویم
آخه زبان انتقاد و اعتماد به نفسم خیلی بالاست.
می خوام بگم که اینکه میگویی ، می خوام بدانم برای چی ناراحت بوده ام، دلیل جالب و هدف خوبی برای روحیه های شادمان نیست.
کاش بنویسم که برای چی شاد بوده ایم. و یاد خاطرات خوب داشته باشیم
بدی ها و بد رو ببخشیم ، که ببخش برای خوبان ارزنده و برای بدان عبرت دهنده است. حدیثش طلبت .
یا حق .

خیلی ممنون از نظر تون و ازینکه وقت ګذاشتید و پیام ګذاشتین، ممنون راجع به ا ین انتقادتون یه پست مفصل مینویسم انشاالله ولی حق باشماست. ممنونم

علی اسفندیاری یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت 12:47 http://eshqh.blogsky.com/

سلام مادر نمونه وطن
انشاء الله که عالی و سالم و شادمان باشی.
این توصیفاتت یاد ایام بارداری همسرم انداخت که الحمدلله به خیر گذشت. و برای شما هم می گذرد.
بهشت زیر پای مادران است.
سر نزدی نگران شدم . پاینده باشی.

سلام ممنون از اینکه سر زدید و پیام ګذاشتید، من خوبم بعضی اوقات سر میزنم ولی نمیدونم چرا نوشتنم نمیاد اصلا حتی نمیتونم نظر بذارم منو ببخشید انشاالله بزودی سر میزنم و مینویسم. ممنونم

شمیم دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 ساعت 09:06 http://mamanyekta.blogsky.com

انشالله بهتر هم میشی گلم
از نوشته هات کمی متوجه شدم چی شده و امیدوارم این فقط یه سوءتفاهم باشه که به زودی برطرف میشه
غصه نخور ناراحتی نکن که اصلا برای گل دختر خوب نیست

ممنونم شمیم عزیزم بله الان یه کم فقط یه کم بهترم، بله منم خیلی خیلی دلم واسه بچه هام و ګل دختر میسوزه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.