زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

حال این روزهای من و آمد آمد عید

دوستان خوب و عزیزم سلام، چه میکنید با این هوای ګرم و ماه مبارک؟ ایشاالله که طاعات و عبادات تات قبول درګاه حق باشد، ماه مبارک هم رو به اختتام است در دهه آخر بسر میبریم تا امروز توفیق داشتم که فقط ۹ روز رو روزه بګیرم و ایشاالله اګر خواست خداوند باشد تصمیم دارم که دو یا سه روز دیګر هم بګیرم تا آخر ماه.

فکر کنم ۱۵ یا ۱۶ روز است که ننوشتم از روزانه نویسی که کلا تموم شدم نمیدونم  چرا واقعا دست و بالم به روزانه نویسی نمیره چون این روزها همیشه خسته، دلګیر و عصبی هستم روز بروز این خستګی زیاد و زیادتر میشه در روزهای سخت آخر ماه هشتم بسر میبرم و هفته سی و چهارم رو شروع کردم، اشتها کم و بیش دارم ولی غذا خورده نمیتونم با خوردن خیلی غذای کم احساس خیلی بدی بهم دست میده فکر میکنم تمام سفره رو من خوردم و بخاطر اینکه به اندازه کافی غذا خورده نمیتونم خیلی احساس ضعف و بی حالی دارم، پاهام خیلی کم ورم داره ولی صورت و دستام نه ولی دستام خیلی خیلی داغه که همیشه تلاش دارم یه جاهای سرد تماس داشته باشه دستام، حوصله بچه ها و همسر رو ندارم ولی از نهایت خیلی خیلی مجبوری باهاشون کنار میام و تلاش میکنم که جو خونه رو بدون دعوا و تنش نګهدارم چون اصلا حوصله ندارم، اګرچه خیلی خیلی دلم از بابت کارهای همسر پر است خیلی ګلایه ها ازش دارم چون اصلا درین شرایط نه از لحاظ روحی و روانی و نه امور خونه منو حمایت نمیکنه نه تنها حالا که بچه سوم رو باردارم بلکه در بچه اول و دوم نیز ازین کارا نکرده، بعضی وقتها که میخام راجع به این چیزها بنویسم فکر میکنم یک تصویر نه چندان خوب از من بجا خواهد ګذاشت ولی همش دردهای دل من است که هرروز که میګذره روی هم تلنبار میشه و منو روز بروز داغون تر میکنه، اینها همش دردهاو ګله های است که از همسر دارم و مثل خوره در تمام تاروپودم ریشه زده است که اګر ګاهی برایش ګفتم اصلا حال حتی ګوش کردنش را نداشته و خیلی ساده ازش ګذشته  و روبه من فقط ګفته که چقد دنبال حرفهای خورد و ریزه هستم که چالشی بوجود بیاورم، من هم حالا وقتی که خیلی خیلی ناراحت میشوم چند قطره اشک در خفا میریزم و بس  و اصلا بروی مبارکم نمیاورم. ګلایه من تنها از همسر نیست از یک اجتماع و جامعه است از خانواده ها و فرهنګ ها که چرا چنین ایده ها را در خود جا داده اند من تنها زنی نیستم که این همه بدبختی دارم ۹۹٪ جامعه ازین دردها و زخم ها رنج میبرند، ولی درد من خیلی زیادتر است وقتی که یک زن شاغل است و از صبح تا شب زحمت میکشد و تمام زنده ګی خودش و همسرش ثمره زحمتش است، و تمام زنده ګی و سرمایه زنده ګی شان ثمره رنجها و زحمتهای او است آنوقت مرد چرا احساس حقارت نمیکند که از دست مزدهای زنش تمام امکانات زنده ګی را فراهم کرده؟ ولی درست وقتی که زنش خانه میاید مرد رګ غیرتش باد میکند و ادای مردی در میاورد و نه تنها دست به سیاه و سفید نمیزند بلکه حتی تلاش نمیکند که یک جمله برای مرحم ماندن به دردها و زخمهای زنش بګوید، یا او را در پرچالش ترین دوران زنیتش که همانا بارداری و بچه داری است حمایت کند و به او احساس این را بدهد که او تنها نیست با این همه زحمت، تلاش، رنج و درد، که کسی است که مثل کوه پشتش ایستاده که کسی است که وقتی خیلی خیلی خسته میشود و دیګر اصلا حوصله هیچ کس و حتی خودش رو ندارد برایش بګوید عزیزم غصه نخور راحت باش اینها رو باهم یکجا میګذرانیم و روزی میاید که این خستګی ها از تنت با دیدن عزیزکمان بیرون میاید، ولی بجای این حرفها میګوید کاش بچه مون دختر نباشه پسر باشه دختر میخایم چی کار؟ یا بګه در این وقت اصلا اومدن بچه سوم که همانا دخترک است مهم نبود، آه که چقد این ګلایه ها و دردها زیاد اند مثل دریای بیکران که ګاهی تنها میتوانم قطره ای را در اینجا یاد داشت کنم کاش یه روزی بتونم تمام این دردها را یکایک اینجا بنویسم کاش.....

آمد آمد عید نزدیک است در افغانستان برعکس ایران که نوروز رو خیلی بزرګ تجلیل میکنند عید قربان و رمضان رو تجلیل میکنند همه ګی مشغول خونه تکونی و خرید عید استن من هم هفته قبل دو روز مرخصی ګرفتم دو روز هم تعطیلی (جمعه و شنبه) خانم کارګر هم اومد واقعا خیلی خیلی از خودم کار کشیدم ولی هنوز هم کارهام تموم نشده ایشاالله که تا عید تموم بشن به جزییات نمیتونم بنویسم که چی کارها انجام چون خیلی خیلی طولانی میشه، خرید هامم کمو بیش تموم کردم ولی هنوز هم یه کم خرید دارم راستش خریدهای من تنها واسه عید نبود واسه آومدن نی نی و هچنان داداش بزرګه که آمریکا زنده ګی میکنه داره با زنو بچش میاد کابل به سلامتی روز عید میرسن بخیر و سلامتی عروسی داداش خانمش هست که عروس خانم هم از آمریکا میان، من یه سری خرید ها نیز واسه زن داداش و بچه هاش داشتم که تقریبا تموم شدن ۲۰ روزی هستن و دوباره بر میګردن همه ګی مو ن خیلی خوشحالیم ایشاالله به سلامتی بیان و برګردن. هفته آینده چند روزی مرخصی داریم بخاطر عید و من شاید چند روز هم خودم مرخصی بګیرم بخاطر اومدن داداش و مراسم عروسی و حنابندون. راستی رفتم یکی دوتا لباس ګرفتم واسه عروسی ولی تو این شرایط انتخاب لباس هم سخته چون باید یه چیز درست و راحت پیدا میکردم و درضمن باید شیک هم میبود که حالا پیدا کردنش از برکت واردات ترکی سخت نیست، حوصله ندارم اګرنه عکسشونو میذاشتم .

بهر صورت ګفتنی خیلی زیاد دارم ولی خیلی طولانی میشه باز هم بزودی و قبل از عید مینویسم انشاالله.

مجددا طاعات  عبادات تون قبول، شادکام باشید

یا حق

میدونم که میدونید که دوستتون دارم و عاشقتونم


نظرات 6 + ارسال نظر
محمدعلی یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 17:14 http://talkhvashirin94

سلام وب خوبی داری با تبادل لینک موافقی به وب من هم سر بزن

پریسا یکشنبه 13 تیر 1395 ساعت 17:08 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

الهی خدا بچه هاتو ببخشه بهت
راستی خیلی قلم نوشتنت خوبه خوش به حالت
من افتضاح مینویسم

سلام عزیز دلم خیلی ممنونم از حسن نظرت.

پریسا شنبه 12 تیر 1395 ساعت 15:55 http://Pari-v-zendegi.blogsky.com

سلام عزیزم
نماز روزت قبول باشه
ماشالله دیگه هفته های آخری..ماشاالله دوتا بچه دیگه هم داری خدا ببخشه..موقعه زایمان برام دعا کن منم صاحب فرزند سالم بشم

سلام پریسای ګلم ممنون عبادات شما قبول درګاه حق باشه، بله در هفته های آخر بسر میبرم. بله عزیزم من دو ګل پسر هم دارم انشاالله از ته قلبم دعا میکنم که خداوند به تو یک بچه سالم و صالح عطا کند. همیشه شاد و سلامت باشی

مهناز پنج‌شنبه 10 تیر 1395 ساعت 23:36 http://www.1zan-moteahel.blogsky.com

سلام عزیزم
برات ناراحت شدم.راس میگی،تو این شرایط کمترین چیزی که نیاز داری،آرامش و حرفهای قشنگه!وضعیت زنها همه جای دنیا بده.حالا یه جا یه کم بهتر،یه جا یه کم بدتر.فکر میکنم تو افغانستان از ایران بدتر باشه.امیدوارم روزی برسه که زنها جایگاه واقعی خودشون رو پیدا کنن.
شما مگه دوتا پسر ندارید؟پس چرا همسرت میگه کاش دختر نباشه؟!

سلام مهناز عزیزم، خیلی ممنونم از همدردیت، بله واقعا وضعیت زنان اسفبار است ولی در افغانستان به اوج خودش رسیده، بله عزیزم من دو تا ګل پسر دارم یکی ۶ سالش هست کلاس اول یکیش سه سالش هست ولی همسر باز توقع پسر داره. شاد و سلامت باشی ګلم

علی پنج‌شنبه 10 تیر 1395 ساعت 18:03 http://eshqh.blogsky.com/

سلام
طاعات قبول
چشمتان روشن بابت آمدن برادر
در مورد همدرکی و همدلی همسر یک پست می نویسم.
اجرت با فاطمه زهرا بابت صبر و تحملت در زندگی و اداره زندگی

سلام، خیلی ممنونم از دعای خیرتون منتظر پست تون هستم.سلامت باشید

نیسا پنج‌شنبه 10 تیر 1395 ساعت 15:05 http://nisa.blocky.com

بیضای عزیز و مهربون، دلم برای نوشته هایت خیلی تنگ شده بود، اینجا خونه توست هر وقت دلتنگی بیا و بنویس، نوشتن ادم را سبک می کنه برای من که همیشه همینطوره، منم خیلی وقت ها اشکهایم را در خفامی ریزم خیلی از حرف ها را نمیشه گفت. خودتو ناراحت نکن متاسفانه ۹۰ درصد اقایان این چنین هستند، غصه خوردن برای دختر نازت خوب نیست، ولی اینو یادت باشه که خدا یک مونس بهت عطا کرده که همیشه یار و غمخوارت خواهد بود همانطوری که ما خودمون غمخوار مادرمون بودیم و هستیم. پیشاپیش عیدت مبارک و روزهایت نیز قبول حق.
ضمنا بیضاجون باور می کنی چقدر دلم می خواست ایران بودی و می دیدمت و در دنیای واقعی با هم دوست بودیم.
شاد و سلامت باشی.

نیسای مهربونم ممنونم از حرفهای قشنګت خیلی انرژی ګرفتم، ایشاالله که بخیر زایمانم رو سپری کنم و دخترک سالم بدنیا بیاد واقعا که خدا برام همدم عطا کرده امیدوارم روزی منو درک کنه و قشنګ به حرفام ګوش بده و هیچ و قت دردهای که من کشیدم نبینه، وای نیسا جونم از ته دلم حرف زدی کاش تو عالم حقیقی هم دوست بودیم و میتونستم باهات حرف بزنم شاد باشی عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.