زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

مسافر

در یک وورکشاپ کاری بودیم که برای دو روز بود، ترینر داشت لکچر میداد من خیلی خیلی تلاش میکردم متمرکز باشم و از دستم رفته بود نمیدونم در چی افکار غرق بودم، بغل دستیم ګفت بیضا تو چه فکری استی آیا مسافر داری؟؟؟؟

نګاش کردم ګفتم از من از مسافر داشتن ګذشته، چون همه خانواده من مسافرن....

عزیزترین های من مسافرن...

چقدر دوری از عزیزان سخته که حتی دردی که در دل است از سیمای انسان خوانده میشود

یا حق

نظرات 5 + ارسال نظر
صحرا چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 19:16

سلام بیضا جان. اوضاعت روبراهه؟

سلام ممنونم عزیزم میګذره زنده ګی ولی بهر حالش شکر

پریسا یکشنبه 26 دی 1395 ساعت 11:00

خوبی بیضا جون؟
خبری ازت نیست.

ممنونم پریسا جونم خوبم ولی واقعا سرم شلوغه سر میزنم بزودی بهت ایشاالله.

نیسا یکشنبه 19 دی 1395 ساعت 17:42 http://nisa.blogsky.com/

ان شاالله زودتر همه در کنار هم باشید و دلتنگی ها تموم بشه.

ممنون نیسای مهربونم

نبکا شنبه 18 دی 1395 ساعت 12:25 http://www.shahr-ashoob.blogsky.com

امیدوارم مسافرا سلامت و با خبرهای خوش بزودی برگردن.
واقعا سخته.

ممنون عزیز دل

پریسا پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 16:42

عزیزم انشااله همه این روزا به سلامتی میگذره.
مسافرات سلامت بلشن.
برات بهترینها رو میخوام

ممنونم عزیز دلم برای شما همچنان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.