زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

دل نوشت

فراموش کردن هنر میخواهد و من بی هنرترین انسان دنیا استم.

 

پست امروز بخاطر دل خودم است، دل من تنگ نیست دلم گرفته نیست، دل من درد ندارد، دل من حرف ندارد، کار دل من از این حرفها گذشته.

خدایا خدای مهربانم من افسرده نیستم من دپرس نیستم من سترس ندارم من خالی نیستم سیراب هم نیستم تهی نیستم کار من ازین تعبیر ها گذشته.

بعضی ها میگویند عشق دوران نوجوانی یک احساس زود گذر است وقتی که فقط 15 یا 16 سال داریم عشق ما یک احساس تو خالی است پس چرا نمیگذرد؟ چرا این احساس تمام نمیشود؟ آیا 14 سال کم است؟ چرا این احساس زود گذر در تمام تارو پود من حک شده آیا تمام زود گذر های دنیا اینقدر طولانی استند؟ من بیزارم ازین زود گذرها، من بیزارم ازین احساس، من بیزارم ازین تپش های قلب با هر بار دیدن تو، من بیزارم ازین قلب 15 ساله.

اگر این عشق در تار و پود من حکاکی هم میبود با این همه رنج و درد و اشک باید به بایان میرسید، عشق من دیگر مخاطب نوشته های من تو نیستی تنها احساسی است که در من بوده و است و خواهد بود چون من مطمین شدم که احساسات نوجوانی تو حد اقل روز بروز کم شده بر عکس من، این را از حرفهایت عکس العمل هایت و برخوردت فهمیدم این یعنی تو یک انسان نورمال و منطقی استی و من بی منطق ترین عاشق و احمق دنیا...

من نمره تو را به اسم کبی پیار کبی نفرت (گاهی محبت گاهی نفرت) ثبت کردم ولی حتی به خودم هم دروغ گفتم هیچ گاهی از تو نفرتی در قلبم جای نگرفته هرچی بوده از تو فقط و فقط عشق و محبت و بیچاره گی و بد بختی و رنچ و غم و ذلالت نصیب من بوده..

نوشیدن قهوه، قورت دادن بغض، نگذاشتن جاری شدن اشک ، سترس زیادتر از حد آیا این همه کافی نیست تا ناراحتی معده ام زیاد و زیادتر شود؟ و تمام مراقبت های که در طول یک ماه برای پوستم انجام میدهم همه در یک ساعت به باد فنا برود؟

خدای من آیا من یک زن اندی کم 30 ساله نیستم؟ آیا من مادر 3 کودک معصوم نیستم؟ آیا من از نظر دوستان و اطرافیان یک زن موفق، با تجربه، پروفشنل، تحصیل کرده و با درآمد خوب نیستم؟ آیا من همان بیضای نیستم که همه به اسمش قسم میخورند و تمام پیشرفتهای مادی و معنوی خانواده هایم (خودم و شوهرم) را مدیون من میدانند؟ آیا همان بیضای نیستم که بعد از ازدواج با او همه گفتند که مرغ هما بالای خونه فلانی (همسرم) نشسته؟

پس چرا نمیتوانم با این احساس بجنگم و مثل خودش باهاش برخورد کنم؟ چرا این همه ضعف و بیچاره گی؟ چرا این همه شکستن غرور؟ چرا نمیتوانم بدون توجه و محبت او زنده گی کنم؟ آیا مگر او کی است؟ چی دارد که من درمقابلش این همه حقیر استم؟ این همه بیچاره و گدای محبتش استم؟

پس این همه یعنی بی منطقی، یعنی ذلالت و بیچاره گی، یعنی ضعیف بودن، یعنی احمق بودن بله من چیزی نیستم بیشتر ازین.

 

خدایا من حتی رویی ندارم که از تو طلب قوت قلب کنم، از تو طلب آمرزش کنم، از تو حمایت و کمک بخواهم ولی تو بجای حق نشستی تو نظری به این بنده حقیرت بکن، تو هم بنده ات را به این بیچاره گی و بد بختی دوست نداری پس مرحمتی به حالم بکن...

از عزیزان و همدمان که گذری ازین در میکنند نیز التماس دعا دارم.

یاحق...

نظرات 9 + ارسال نظر
سرن پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 12:58 http://serendarsokoot.blogsky.com/

دعا می کنم عزیزم! برای هم دعا کنیم که زودتر مورد اجابت قرار بگیره!

ممنونم سرن عزیزم.

nisa دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت 16:43 http://nisa.blogsky.com/

بیضا جونم برایت ناراحت شدم، این درد خیلی از ما زنهاست. ما دل می بندیم و می بندیم و می بندیم و دل نمیکنیم.
درکت می کنم عزیزدلم . فقط خواهش می کنم به خاطر بچه های گلت کمتر غصه بخور. سعی کنی کمی بی توجهی کنی، کمتر عاشقانه رفتار کنی. شاید این همسرت را به خودش بیاره که مثل قدیمها عاشقی کنه. البته این نظر منه. برایت دعا می کنم. از صمیم قلبم برایت دعا می کنم. خودم هم روزهای بدی را می گذرونم. کاش این روزها زودتر بگذره و نسیم خوش خبری به همه ی دلها برسه. می بوسمت. ضمنا تولد گل دختر دوست داشتنی مون هم مبارک. ببخشید دیر شد. فدات بشم. نیسا

نیسای گلم خیلی ممنونم از پیام مملو از محبتت، بله عزیزم واقعا همینطوره ما زنها بد جوری دل میبندیم. خداوند بالای همه دلهای عاشق رحم کنه واقعا من خیلی خیلی مایوس استم. بله عزیزم من به خاطر بچه هام خیلی تلاش میکنم به دل نگیرم.
قربونت نیسا دوست داشتنی من الهی دل تو هم شاد بشه و یه روز بیای بنویسی که تمام مشکلات و چالش ها تموم بشه قربون دلت برم.

نبکا سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 21:16

میدونی بیضا جان ما زنها اگر به یک گل هم آب بدهیم دوستش داریم و دل بسته اش می شویم.چه برسه به شماکه 15 ساله داری از مالت و جونت و...هزینه میکنی و با محبتی.
امیدوارم اقای همسر اون محبتی که میخوای و دوست داری رو به خرج بده
یا خدا از جایی که فکر نمی کنی توی دلت خوشی بزاره

بله واقعا نبکای عزیزم واقعا خیلی زود دلبسته میشیم و بعضی میگن خیلی دیر دل میکنیم و لی من فکر میکنم گاهی دل نمیکنیم، نبکا جون واقعا تقریبا 14 سال است که از تمام زنده گیم مادی و معنوی و روحی و روانی هزینه میکنم من دارم خیلی بد تاوان میدم..
منم امیدوارم نبکا جون من حتی در بدتری حالات ممکن امیدم رو از دست نمیدم.
میبوسمت عزیزم

سرن سه‌شنبه 24 مرداد 1396 ساعت 01:57 http://serendarsokoot.blogsky.com/

آه از نازک دلی عاشق ها!
ما زنهای عاشقِ شبیه به هم، و البته با شرایط شبیه تر به هم، کم نیستیم!

بیضا لطفا از این عبارت ها و اصطلاح ها بیشتر استفاده کن"کبی پیار کبی نفرت" خیلی جالبند و شیرین!
راستی برنامۀ کارهای مهاجرت به کجا رسید؟

بله سرن عزیزم ما زنها خیلی شبیه هم هستیم عاشق و ساده دل و امان از دست معشوق هایمان...
بله عزیزم این عبارتهای اردو (هندی) خیلی شیرین هستن.
کارهای مهاجرت در جریان استند شاید مدت 10 الی 12 ماه دیگه کارها طول بکشه دعا کنید عزیزم.

صحرا پنج‌شنبه 19 مرداد 1396 ساعت 15:12

چرا دوباره عاشقش نمیکنی؟ مثل گذشته عاشقش نباش. جور دیگه ای عاشق شو و عاشقش بکن

آه صحرا جونم کاش بتونم منم همین تلاشو دارم ولی دیگه دارم کم میارم.

setareh پنج‌شنبه 19 مرداد 1396 ساعت 12:31 http://san-arm.blogsky.com

انشاءالله حال دلت خوب بشه و خوب باشه .

ممنونم عزیزم

صحرا پنج‌شنبه 19 مرداد 1396 ساعت 12:15

بیضا جان، می دانی من هم وقتی توی زندگی مشترک دلگیر می شم اولین چیزی که به یادم میاد اولین هاست یا صریحا بگم کسی که دوستش داشتم و نمیتونم ازش فرار کنم. البته دست به کاری نمی زنم مثل تو غمگین میشم و ممکنه قطره اشکی هم بریزم اما بعدش دوباره برمیگردم به روال عادی زندگی. حقیقت اینه که اشکالی نداره که عاشق باشی یا عشق قدیمی از دلت نرفته باشه. مساله این است که بعد از خلوت های اینطوری بدون حس بد و عذاب وجدان یا حتی غم محکم کنار خانواده ات باشی. ما زنیم و زن یعنی احساس و هیچ کس ما را به خاطر آنچه در خلوتمان با خود می گذرد قضاوت نمی کند.

صحرای عزیزم من با عشقم ازدواج کردم و حالا 3 بچه داریم و یکجا زنده گی میکنیم ولی در زنده گی ماخیلی چالش ها وجود داره که حس میکنم محبت او کمرنگ شده ولی من نه مثل 14 سال پیش بلکه بیشتر از آن استم

mahee چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 21:16

به نظرم " اولین" ها چه خوب باشن و چه بد هیچ وقت از بین نمیرن.

نمیدونم ماهی جون هرچی هست این اولین منو خیلی سوزونده.

ندا چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت 13:47 http://mydailyhappenings.blogsky.com/

بیضای عزیززززم. اینجوری نگو در مورد عزتِ نفست.
از خدا بخواه مهرش از دلت بره.
نگرانت شدم عزیز دلم.
خیلی مواظبه خودت باش.

ندای خوب و مهربونم ممنونم از همدردیت عزیزم.
منم همیشه اینو از خدا میخام.
عزیزم نگران نباش زنده گی همینه.
ممنونم عزیزم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.