زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

زنده ګی من

لحظات تلخ و شیرین زنده ګی من

روزمره ها

دوستان عزیزم سلام امیدوارم حالتون خوب باشه.

من به لطف و مرحمت الهی با خانواده ام خوبم و زنده گی میگذره. ادراه میرم و خونه میام آخر هفته ها هم یا با مهمانداری و مهمانی رفتن میگذره و من بلاخره به لطف و مرحمت الهی موفق شدم که فوق لیسانسمو (ماستری) در یکی از دانشگاههای بین المللی بصورت آنلاین شروع کنم تمام مراحل اداری تموم شد از فردا 30 اکتوبر انشاالله که مادیول ها برای شروع درسم فعال میشه.

بچه ها خدا رو شکر خوب هستن کیومرث عزیزم مدرسه میره کیارش و حسنای نازم خونه هستن، حسنای نازم واسه خودش خانومی شده یک سال و دوماهش شده 4 تا دونه دندون در آورده، خیلی خیلی راحت و قشنگ راه میره خیلی هم تند تند مثل  دویدن، کلمات که یاد گرفته ممی (مامان) ددی (بابا) پپی (غذا) ممه (شیر) بته (بده) مخفف اسم کیومرث ببی (بابابزرگ) عزیز (مامان بزرگ) و خیلی کلمات نصفه و نیمه دیگه که تنها ما معنی شو میدونیم و جالبش اینجاست که اسم منو قشنگ صدا میزنه بعضی اوقات ممی و بعضی وقتها اسم خودمو میگه، اگه بذاریم از طبقه اول میره طبقه چهارم خودش با پای خودش، خلاصش خیلی خیلی خوردنی شده عزیزک دلم.

کارهای اقامتمون در جریانه و قرار تجربه که از دیگه خانواده ها گرفتیم 8 تا 9 ماه دیگه هم کارها مون طول میکشه و انشاالله که خیر باشه.

دختر عموی من که همسرش 9 ماه پیش از همسر من رفته بود که حالا هم با همسر یکجا هستن کارهاش تموم شد ویزاشون اومد سه شنبه آینده پرواز دارن میرن پیش همسر جونشون و انشاالله و که یکروزی بخیر و سلامتی ما هم بریم پیش همسرمون.

واقعا که وبلاگها خیلی سرد شده تقریبا همه آپ نممیکنن و کسی به ما هم سر نمیزنه و اگه سر هم میزنه از خودش جای پایی نمیذاره ولی بهرصورت الهی همه هرجای که هستن شاد و سلامت باشند، ولی واقعا خوشحال میشم اگه وقتی میایین یک کامنت منو لایق بدونین.

شاد و سلامت باشید عزیزانم.

یا حق




نظرات 7 + ارسال نظر
سمیه جمعه 19 آبان 1396 ساعت 01:53 http://lucydays.blogsky.com

سلام بیضا عزیز و گلم
خیلی دلم برات تنگ شده
اما حیف که واقعا برای نوشتن تنبل شدم عامل اصلی این تنبلی هم اینستاگرامه
ادامه تحصیل فوق لیسانست رو تبریک عرض میکنم
ان شاله همیشه شاد و موفق باشی و خیلی زود برین پیش همسرتون
و خیلی ممنونم که ما رو از خودتون بی خبر نمیذارین،
روی بچه ها مخصوصا حسنای عزیزم رو اطرف من ببوس که اینقد ناز و دلبره

سلام عزیزم، وای عزیزم منم واقعا دلم برات تنگ شده لطفا برامون زود زود بنویس. ممنونم عزیز دلم

Soo سه‌شنبه 16 آبان 1396 ساعت 14:33

سلام بیضا جون من میخونمت و همیشه برات ارزوی سلامتی دارم

سلام عزیزم خیلی ممنونم که به من سر میزنی ولی اگه وبلاگ داری آدرس بده عزیزم منم بهت سر بزنم.

نبکا دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت 11:46 http://www.shahr-ashoob.blogsky.com

سلام بیضا جان
خوبین؟
امروز خیلی یادت کردم.یه آهنگ قدیمی افغانی گوش میدادم و کلی یادتون کردم.امیدوارم هرجا هستی سلامت باشی.حسنای نازم رو ببوس.

آخیییی عزیزم. تو همچنان همیشه شاد و سلامت باشی عزیزم

نسیم سحری یکشنبه 14 آبان 1396 ساعت 19:29

قبلا نوشته های شما را مرتب وهرروز چک میکردم وخیلی ازمطالبی که می نوشتید ووقایع زندگیتون بود خوشم میومد ولی یه مدت طولانی بیخبر بودم تااینکه دوباره سرزدم انشااله خدای بزرگ برای همه مون هرچی که خیروصلاحمون هست پیش بیاره الهی آمین

ممنونم نسیم عزیز که به من سر میزنی. الهی آمین عزیزم. شما وبلاگ نداری؟

صحرا یکشنبه 7 آبان 1396 ساعت 18:59

تبریک میگم شروع دوره ماستری رو بیضا جان. به امید اتفاق های خوب هر روز بیشتر از دیروز. خدا حفظ کنه دختر کوچولوی ناز تو به همراه پسرای نازنینت. انشاالله زود زود میرید پیش همسر

ممنونم صحرای عزیزم همچنان برای خودت اتفاقهای خوب رو در دیار غربت آرزو میکنم. انشاالله عزیزم که بخیر و سلامتی و بزودی باهاش یکجا شیم چون بدون همسر خیلی سخت میگذره. الهی شاد و سلامت باشی عزیزم.

ندا یکشنبه 7 آبان 1396 ساعت 17:20 http://mydailyhappenings.blogsky.com/

سلام به بیضای دوست داشتنی
امیدوارم کارتون زودتر درست بشه و بتونید همه خانواده کنار هم جمع بشید.
خیلی خوشحال شدم فوق لیسانس قبول شدی. به امید روزهای بهتر
بچه های گلت رو ببوس

Nahid یکشنبه 7 آبان 1396 ساعت 17:01 http://rooznegareman.blogsky.com

ایشالا خدا همه کاراتو به خیر و خوشی درست کنه و همتون سالم و شاد روزگار بگذرونین.

ممنونم ناهید عزیزم شما همچنان.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.